پیشینۀ بحث علیت در هند و دیدگاه ناگارجونه درباب آن
الموضوعات : ریشهشناسی مکاتب و آراء فلسفی در ادوار قدیم و جدید
حسین صابری ورزنه
1
,
عظیم رضوی صوفیانی
2
1 - استادیار گروه فلسفۀ دین، ادیان و عرفان، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، قم، ایران
2 - دانشآموختة دکتری ادیان و عرفان تطبیقی؛ مدرس گروه علوم سیاسی، ادیان و عرفان، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
الکلمات المفتاحية: هند, علّیت, ناگارجونه, شونیتا, بودیسم,
ملخص المقالة :
مسئلۀ علّیت و رابطۀ بین علّت و معلول، هم در مباحث عام متافیزیکی و هم در مباحث الهیاتی، اهمیت بسیار دارد و در بنیان علوم تجربی، زندگی روزمره و فهم عرفی نیز نقشی بیبدیل ایفا میکند. این مسئله در مکاتب دینی و فلسفی هند نیز با تبیینهای مختلف مطرح شده و ابعادی گوناگون پیدا کرده است. نوشتار پیشرو میکوشد با روش توصیفیـتحلیلی، به سه مسئله بپردازد: 1) بحث فلسفی درباب علّیت در مکاتب فلسفی هند، در چه زمینهیی مطرح شده است؟ 2) این مکاتب، چه تبیینی از رابطۀ بین علّت و معلول ارائه دادهاند؟ 3) ناگارجونه راهب بودایی و بنیانگذار مکتب فلسفی مادهیهمیکه، چه موضعی در اینباره اتخاذ کرده است؟ بهاختصار میتوان گفت: بحث فلسفی درباب علیت در هند، زمینههای الهیاتی (نسبت جهان و منشأ آن) و فرجامشناختی (خاستگاه رنج و طریق رهایی) پررنگی دارد. مکاتب فلسفی در هند، در تبیین بحث علّیت و رابطۀ بین علّت و معلول، به طرح پنج نظریۀ متمایز پرداختهاند: 1ـ نظریۀ علّیت درونی، 2ـ نظریۀ علّیت بیرونی، 3ـ نظریۀ ترکیبی، 4ـ نظریۀ نفی علّیت و 5ـ نظریۀ پدیدآیی وابسته در بودیسم. ناگارجونه که دیدگاهش دربارۀ علّیت بیشتر جنبۀ سلبی و نقضی دارد، بر مبنای آموزۀ شونیتا (فقدان سوَبهاوَه در اشیاء) و همچنین وابستگی دوسویه میان علّت و معلول و تمایز نهادن میان علت و شرط، دیدگاه بودایی را تفصیل داده و چهار نظریۀ نخست را با براهین متعدد، رد کرده است. در نهایت، میتوان گفت ناگارجونه مدافع علّیت است و تلاش میکند بین علّیت و دیدگاه جوهرستیزانۀ خود دربارۀ هستندگان، سازگاری برقرار نماید.