وحدت وجود عرفانی در سنجه فقه امامیه
محورهای موضوعی : کلام اسلامیمحمد رسول آهنگران 1 , مهدی جلیلی خامنه 2
1 - دانشگاه تهران - پردیس فارابی
2 - دانشگاه تهران- پردیس فارابی
کلید واژه: وحدت وجود , فقه , عرفان , تکفیر,
چکیده مقاله :
یکی از اعتقادات شکل گرفته در میان عدهای از مسلمین ، نظریه وحدت وجود عرفانی است که محل اختلاف عرفا و برخی از فقها واقع شده است؛ از سویی توحید ناب و از سویی کفر و الحاد قلمداد گردیده است. بنابراین روشن ساختن جوانب مساله از طریق تتبع و تحلیل سخنان فقها و نیز کلمات عرفا در این مساله جهت دستیابی به نظر صحیح امری لازم است. پس از بررسی و تامل در بیانات فقها و نیز سخنان عرفا در باب وحدت وجود مشخص گردید نزد فقها دو دیدگاه عمده در مساله وجود دارد که عبارتند از تکفیر مطلق و دیگر ، تفصیل در مساله که در نهایت میتوان گفت که تکفیر قائلین به وحدت وجود ناظر به اعتقادات جاهلان صوفیه است که سخنانشان در فضای حلول و یا همه خدا انگاری موجودات است. و از جانب دیگر با توجه به عموماتی که اصل اولیه را اسلام افراد اقرار کننده به شهادتین می داند قائلین به وحدت وجود ، مسلمان و طاهرند و اساسا فقیه تا زمانی که موضوع شناسی مساله برای او واضح نشده است مجاز به تکفیر نخواهد بود. همچنین پیدایش فقهای عارف و عارفان فقیه و نوع نگاه آنان به مساله از باب خبره بسیار راهگشاست. در این مقاله از روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و استفاده از دادههای کتابخانهای بهره برده شده است.
One of the beliefs formed among a number of muslims is a mystical unity of existence that is the place of the dispute between mystics and some jurists.it is considered as a pure oneness and at the other hand it is regarded as a disbelief. Therefore, it is necessary to clarify the aspects of the issue by study of the jurists” words of the mystics” words. After the survey of the jurists ' statements as well as the discourse on unity of existence, there are two main points of the question: first, excommunication absolutely and the second is conditional. It seems that it is possible to match the first point of view with sofia ignorants wich their words are obviously near to pantheism and solvent thought. انگاری of the . on the other hand , according to the fact that the primary principle is “ who confeses to islam orally is a muslim ” therefore blievers to the unity of existence are muslim and pure and essentially the jurisprudent , until the issue is not clear to him , it will not be permitted . Moreover, the emergence of mystic jurisprudent and the jurisprudent mystics and their viewpoint on the issue of knowledge is very helpful. In this paper, descriptive - analytical method and library data have been used.