مقایسۀ دو مفهوم آیرونی و پارِسیا در اندیشۀ سیاسی «رورتی» و «فوکو»
محورهای موضوعی : پژوهش سیاست نظری
محمدرضا صدقی رضوانی
1
,
سید محمد علی تقوی
2
1 - دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد
2 - دانشیار گروه علوم سیاسی، پژوهشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی، ایران
کلید واژه: پراگماتیسم, حقیقت, خویشتنآفرینی, خودآئینی و قدرت. ,
چکیده مقاله :
شاکله و عصارۀ تفکر پراگمتیستی «ریچارد رورتی» را میتوان در مفهوم آیرونی جست¬وجو کرد. آیرونیست چهرۀ ایدهآل رورتی و شخصیّت منحصر به¬فردی در جامعۀ لیبرال آمریکایی است که همواره در تمایز و تفاوت با جریان اصلی حاکم بر جامعه است. او خویشتن¬آفرین، خودآگاه بر اتفاقی بودن خویش، ضدبنیان¬گرا و همواره آمادۀ تغییر بنیانبرافکن در اندیشه و نگاهش به عالم و آدم است. اما از منظری متمایز و در سوی دیگر جهان اندیشه، مفهوم پارِسیا در گفتار و آثار «میشل فوکو»، متفکر شهیر فرانسوی متبلور میشود. پارِسیایِ فوکو و پارِسیاستِس، شخصیّتی در گسترۀ تاریخ اندیشه از آتن کلاسیک تا به امروز است که مفارقتها و مشابهتهایی با مفهوم آیرونی و آیرونیست دارد. اگر آیرونیست رندی را به هدف اجتناب از تحقیر دیگران، عمدتاً به حوزه خصوصی محدود نگه میدارد، درعوض پارِسیاستِس، مرز حوزۀ خصوصی را درمینورد و حلاّجوار، بیباکانه و بدون هراس، سخنش را فاش میگوید و از گفتۀ خود دلشاد است. در این بین سقراط در بستر تاریخ اندیشه سیاسی، مصداق هر دو مفهوم و شخصیّت محسوب شده است؛ به گونهای که برخی او را تبلور مفهوم آیرونی و در قامت یک آیرونیست تصویر کردهاند و کسان دیگر، او را در چارچوبه یک پارِسیاستِس تفسیر میکنند. بر این مبنا، این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسشهای بنیادین است: آیرونی و پارِسیا، چه تمایزی و چه شباهتی با یکدیگر دارند؟ شخصیّت آیرونیست و پارِسیاستِس در اندیشه سیاسی این دو متفکر، چه مشابهتها و چه مفارقتهایی دارد؟ به نظر نحوه مخاطره و خطر کردن در بیان حقیقت، وجه تمایز کانونی و مرکزی دو مفهوم آیرونی و پارِسیاست؛ به نوعی که آیرونیست در بیان حقیقت از فن تجاهل و مطایبه بهره میگیرد و زیرکانه از خطر میگریزد، اما پارِسیاستِس با گفتن مستقیم حقیقت به قدرت، به هسته مرکزی سیاست حملهور میشود و ابایی از پیامدهای آن و مواجهه با مرگ ندارد. در این بین خودآیینی و خویشتنآفرینی را میتوان سویۀ مشترک هر دو شخصیت در نظر گرفت.
Irony is one of the constitutive concepts in Richard Rorty’s pragmatism. The ironist is his ideal type of the person: self-creative and self-conscious, aware of his own contingency, anti-foundationalist, and always ready to revise his account of the self and the world radically. Michel Foucault, on the other hand, is concerned with the concept parrhesia. Parrhesiastes is a type of person comparable to the ironist. Hence, the main question in this paper is: what are the similarities and differences between the Rorty’s ironist and Foucault’s parrhesiastes. We will see that while the ironist is keen to confine irony to the private realm, in order not to humiliate anybody, the parrhesiastes has no reluctance to go beyond the limits of the private, and to speak the truth. He does not avoid the risk of saying the truth to those in power even at the cost of his life, while the former is more cautious. Self-creation and autonomy is shared between the two types of personalities. Socrates is the embodiment of both personalities. He is praised as an ironist as well as a parrhesiastes.