ورای دوگانگی: بررسی تمایز خالق و مخلوق نزد ابنترکه و جوردانو برونو
الموضوعات : ریشهشناسی مکاتب و آراء فلسفی در ادوار قدیم و جدید
1 - دانشجوی دکتری فلسفه، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: تقابل احاطی, نامتناهی بالفعل, ابنترکه, جوردانو برونو, وینکولوم,
ملخص المقالة :
یکی از مسائل مهمی که از آغاز تاریخ متافیزیک، ذهن فلاسفه را به خود مشغول کرده، مسئلۀ نسبت بین علت فاعلی یا خالق با معلول است. در این سیر، تبیینهایی مختلف از این موضوع ارائه شده که در میان آنها میتوان به دو دیدگاه نوآورانه اشاره کرد که بر حسب تلقی خود از نظریۀ وحدت وجود مطرح کردهاند، یکی دیدگاه جوردانو برونو و دیگری دیدگاه ابنترکه. جوردانو برونو در رسالۀ دربارۀ علت، اصل و واحد، در دیالوگ دوم، مشخصاً بسراغ این موضوع رفته و بر حسب دیدگاههایی که پیشتر مطرح کرده، یعنی مفهوم «وینکولوم»، این نظریه را تبیین میکند و سعی دارد هدف فلسفۀ رنسانس، یعنی تحقق نامتناهی بالفعل، را در مجالی معقول ترسیم و توصیف نماید. از آنسو، ابنترکه که از فتور و ضعفهای رویکرد وحدت واجبالوجود یا وحدت خالق آگاه بود و از سویی تلاش میکرد وحدت موجود را بنحوی فلسفی تبیین کند، مجالی فراهم آورد تا بتوان فرض کرد که وحدت موجود یا اطلاق مقسمی وجود، علاوه بر روشنکردن رابطۀ مظهِر و مظهَر، فرصتی برای حفظ انبساط همیشگی موجود واحد یا واحدِ جمعی بدست دهد. در این مقاله، نخست به بررسی دیدگاههای جوردانو برونو و ابنترکه خواهیم پرداخت و آنگاه نشان خواهیم داد که اگر رویکرد ابنترکه را در پرتو نظرگاه برونو بازنگری کنیم، میتوان به فرض جهانی بیکران رسید که دائم در حال انبساط است.