نسبت «خود» و «دیگری» در اندیشة سیاسی «جواد طباطبایی»
الموضوعات : نظریهها، روششناسیها و رویکردهای جدید در علوم سیاسی
فاطمه بختیار
1
,
سیدخدایار مرتضوی
2
,
سیدمحسن علوی پور
3
1 - دانشآموخته دکتری علوم سیاسی، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - استادیار، گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 - دانشیار گروه علوم سیاسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ایران
الکلمات المفتاحية: گسست و پیوست, «خود», «دیگری», سنت و مدرنیته.,
ملخص المقالة :
نسبت «خودِ» سنتی ایرانی و «دیگریِ» مدرن غربی در اندیشة سیاسی «جواد طباطبایی»، مسئله این مقاله است. نظریۀ «شانتال موفه» به عنوان چارچوب نظری انتخاب شده و بر مبنای آن به این مسئله نگریسته و ابعاد آن بررسی شده است. یافتههای این مقاله، نخست نشان میدهد که طباطبایی، مفروضات خود را بر اصل «گسست» استوار مینماید و همانند بلومنبرگ آلمانی، ضمنِ اصالت بخشیدن به مدرنیته و اجتنابناپذیری آن، قائل به نظریة «گسست» است. دوم اینکه وی نسبت «خود» و «دیگری» را از منظر مواجهۀ میان سنت و مدرنیته پیگیری مینماید و برخلافِ هواداران سنت، تجدد را در تضاد و تقابل با «سنت» قرار نمیدهد. همچنین برخلاف هوادارانِ تجددِ غربی، عصر سنت را سپریشده و مانع پیشرفت و توسعه نمیداند. از منظر وی، تداوم تاریخی و ارتباط با دنیای جدید، نه با سنتگریزی و سنتپذیریِ مقلدانه و نه با پذیرش بیکموکاست مدرنیتة غربی، بلکه با احیای امکانات خردگرایانة سنت در پیوند با مفاهیم دنیای جدید ممکن میگردد. طباطبایی، فهم منطق سنت را در پرتو الزامات دنیای جدید پی میگیرد و بدینسان برخلاف طرفداران سنت و تجدد، از غیریتسازی «خود» و «دیگری» میان این دو پرهیز مینماید.