روایت پداگوژیکی هوشیاری بدنمند در عصر پسافروکاستگرایی: گسستناپذیری ذهن – بدن- جهان
الموضوعات : تاریخ و ماهیت رشته فلسفهٔ تعلیموتربیت، مکاتب و رویکردهای فلسفهٔ تعلیموتربیت قدیم و جدید ،تاریخ اندیشه و عمل تربیتی (سیاستها، برنامهها، اقدامات و...) مفاهیم، گزارهها و نظریههای تربیتی آراء مربیان و فیلسوفان تربیتی روششناسی پژوهشهای تربیتی انواع تربیت مسائل تعلیموتربیت ایران و جهان برنامه درسی و آموزش در رشتههای گوناگونزینب مهدوی 1 , بختيار شعباني وركي 2 , طاهره جاویدی کلاته جعفرآباد 3
1 - دانشگاه فردوسی مشهد
2 - دانشگاه فردوسی مشهد
3 - دانشگاه فردوسی مشهد
الکلمات المفتاحية: روایت پداگوژیکی, دوگانهانگاری, فیزیکالیسم حذفگرا, عصب پدیدارشناسی, هوشیاری بدنمند,
ملخص المقالة :
هدف اصلی این مقاله، روایت پداگوژیکی هوشیاری بدنمند از منظر عصب پدیدارشناسی است. بدین منظور، نخست؛ روایت پداگوژیکی مواضع فروکاستگرا نسبت به پدیدۀ هوشیاری، مورد تحلیل و نقد قرار گرفتند. مهمترین این جریانها، دوگانهانگاری و نظریۀ فیزیکالیسم حذفگرا هستند. دوگانهانگاری با طرح گسست ذهن و بدن، به بحثهای چالشبرانگیز شکاف تبیینی در دورههای بعد انجامیده است و نظریۀ حذفگرا، با حذف هوشیاری، حالات ذهنی و آگاهی را به فرآیندهای عصبی، منحصر کرده است. در برابر این دیدگاهها، در رویکرد عصب پدیدارشناسی تصریح شده است که هوشیاری بدنمند با به رسمیت شناختن تجربههای اول شخص و جنبههای عاطفی-احساسی یادگیرندگان، برترانگاری ذهن را اصلاح میکند، و با عبور از ساختارهای سنتی و جزمی، اشکال حذف هوشیاری و فروکاهش آن به مغز، از پیش تعیینشدگی اخلاق و تغییرات اجتماعی موجود در سیستم عصبی از ابتدای تولد را آشکار مینماید. آنگاه با نظر به سه چرخه؛ تنظیم ارگانیسمی کل بدن یا سیستم عصبی خودگردان، پیوند حسی-حرکتی بین ارگانیسم و محیط و چرخۀ تعامل بینالاذهانی، استلزامهای هوشیاری بدنمند برای پداگوژی را به مثابۀ بدیل مطرح میکند. بنابراین، جریان پداگوژیکی، غیرخطی، نوخاسته و آشوبگونه است که در آن، مونولوگ (تجربهها و برداشتهای اول شخص و گفتوگوهای درونی فرد با خود) در فرآیندی پویا و یکپارچه به دیالوگ تبدیل میشود. در چنین شرایطی، نه تنها ارتباط پداگوژیک از قاعدهای ایستا، خطی و از پیش تعیین شده پیروی نمیکند بلکه از هر آنچه بر پیروی کورکورانه و تقلید پافشاری نماید، روی برمیتابد.